سفارش تبلیغ
صبا ویژن



آنکه بیندیشد به بینش می رسد . [امام علی علیه السلام]

روشنفکرترین افراد مذهبیند
قرائتی: روشنفکرترین انسانها مذهبی‌‌اند

مسئول ستاد اقامه نماز کشور و رئیس بنیاد فرهنگی مهدی موعود(عج) گفت: روشنفکرترین انسان‌های روی کره زمین مذهبی‌ها هستند و نیز عقل می‌گوید که باید متدین بود.

 به گزارش خبرگزاری فارس، حجت الاسلام محسن قرائتی بعدازظهر امروز در راستای سلسله نشست‌های تخصصی مهدویت که در دانشکده علوم و فنون دریایی سپاه جواد الائمه(ع) این شهرستان برگزار شد، ابراز داشت: وزن خلقت امنیت است و خداوند نیز درباره عبادت کردن فرمود:« عبادت کنید چون شما را آفریدم و عبادت کنید چون به شما امنیت دادم».
 
وی اظهار داشت: هیچ انسانی نباید خود را بهتر از دیگران بداند و هر کسی خود را بهتر از دیگران بداند مستکبر است.
 
قرائتی بیان داشت: در دنیا همه چیز از قدرت و توان جسمی، مال و ثروت، منصب و مقام محدود است اما آنچه که نامحدود و تمام نشدنی بوده نیت است و این همواره بی‌نهایت است پس باید همیشه نیت‌های خود را میلیونی کنیم و کار خود را کم نکنیم.
 
وی به رشادت‌های رزمندگان اسلام در طول هشت سال دفاع مقدس اشاره کرد و گفت: رزمندگان اسلام با هدف و نیت مشخص به جبهه‌های حق علیه باطل رفتند و هدف و نیت آنها مشخص است و می‌دانند برای چه رفتند اما سرانجام دشمن اینگونه نیست و در آخرت به سزای عمل می‌رسد.
 
مسئول ستاد اقامه نماز کشور عنوان داشت: روشنفکرترین انسان‌های روی کره زمین مذهبی‌ها هستند و نیز عقل می‌گوید که باید متدین بود.
 
وی اظهار داشت: در اسلام چیزی به نام فارغ‌التحصیل نداریم و این کتاب الهی نیز می‌گوید "ای پیامبر از خداوند طلب علم زیاد کن" که این نشان از نامحدود بودن علم است.
 
قرائتی در ادامه به مبحث "حق‌الناس" در اسلام پرداخت و افزود: اگر انسان حق کسی را تضییع کرده است و ضرری به او رساند لازم است حتی اگر مدت‌ها از زمان آن موضوع گذشته باشد از فرد متضرر طلب بخشش کند و نیازی هم ندارد که خود را معرفی کند بلکه کافی است حق تضییع شده او را برگرداند.


کلمات کلیدی : مختلط

:: برچسب‌ها:

نویسنده : آدینه
تاریخ : 91/4/2:: 1:53 صبح
قابل تامل
هنگام غروب، پادشاه از شکارگاه به سوی ارگ و قصر خود روانه می شد . در راه پیرمردی دید که بارسنگینی از هیزم بر پشت حمل میکند لنگ لنگان قدم بر میداشت و نفس نفس صدا میداد پادشاه به پیرمرد نزدیک شد و گفت : مردک مگر تو گاری نداری که بار به این سنگینی میبری .هر کسی را بهر کاری ساخته اند. گاری برای بار بردن و سلطان برای فرمان دادن و رعیت برای فرمان بردن . پیرمرد خند ه ای کرد و گفت : اعلی حضرت، اینگونه هم که فکر میکنی فرمان در دست تو نیست . به آن طرف جاده نگاه کن. چه میبینی؟
پادشاه: پیرمردی که بارهیزم بر گاری دارد و به سوی شهر روانه است .
پیرمرد: میدانی آن مرد، اولادش از من افزون تر است و فقرش از من بیشتراست؟
پادشاه: باور ندارم، از قرائن بر می آید فقر تو بیشتر باشد زیرا آن گاری دارد و تو نداری و بر فزونی اولاد باید تحقیق کرد .
پیرمرد : اعلی حضرت آن گاری مال من و آن مرد همنوع من است .او گاری نداشت و هر شب گریه ی کودکانش مرا آزار میداد چون فقرش از من بیشتر بود گاری خود را به او دادم تا بتواند خنده به کودکانش هدیه دهد .
بارسنگین هیزم، باصدای خنده ی کودکان آن مرد، چون کاه بر من سبک میشود .
آنچه به من فرمان میراند خنده ی کودکان است و آنچه تو فرمان میرانی گریه ی کودکان است!


کلمات کلیدی : مختلط

:: برچسب‌ها:

نویسنده : آدینه
تاریخ : 91/3/31:: 3:29 صبح
<      1   2