سفارش تبلیغ
صبا ویژن



در گذشته مرا برادرى بود که در راه خدا برادریم مى‏نمود . خردى دنیا در دیده‏اش وى را در چشم من بزرگ مى‏داشت ، و شکم بر او سلطه‏اى نداشت ، پس آنچه نمى‏یافت آرزو نمى‏کرد و آنچه را مى‏یافت فراوان به کار نمى‏برد . بیشتر روزهایش را خاموش مى‏ماند ، و اگر سخن مى‏گفت گویندگان را از سخن مى‏ماند و تشنگى پرسندگان را فرو مى‏نشاند . افتاده بود و در دیده‏ها ناتوان ، و به هنگام کار چون شیر بیشه و مار بیابان . تا نزد قاضى نمى‏رفت حجّت نمى‏آورد و کسى را که عذرى داشت . سرزنش نمى‏نمود ، تا عذرش را مى‏شنود . از درد شکوه نمى‏نمود مگر آنگاه که بهبود یافته بود . آنچه را مى‏کرد مى‏گفت و بدانچه نمى‏کرد دهان نمى‏گشود . اگر با او جدال مى‏کردند خاموشى مى‏گزید و اگر در گفتار بر او پیروز مى‏شدند ، در خاموشى مغلوب نمى‏گردید . بر آنچه مى‏شنود حریصتر بود تا آنچه گوید ، و گاهى که او را دو کار پیش مى‏آمد مى‏نگریست که کدام به خواهش نفس نزدیکتر است تا راه مخالف آن را پوید بر شما باد چنین خصلتها را یافتن و در به دست آوردنش بر یکدیگر پیشى گرفتن . و اگر نتوانستید ، بدانید که اندک را به دست آوردن بهتر تا همه را واگذاردن . [نهج البلاغه]

شهید مازح 2

ایرنا نوشت :26 سپتامبر 1988 بزرگ ترین اهانت به مقدسات مسلمانان رقم خورد؛ انتشار آیات شیطانی به قلم سلمان رشدی از سوی انتشارات وایکینگ. سلمان رشدی عضو "انجمن سلطنتی ادبیات انگلستان" بوده و کتاب مذکور را به سفارش "گیلون ریتکن" (رییس صهیونیست انتشارات وایکینگ) با دستمزد بی سابقه 850 هزار پوند به رشته تحریر درآورد.
کتاب آیات شیطانی بر خلاف آن چه گفته می شود، یک کتاب علمی و نظری نیست؛ بلکه داستانی است بلند در 9 فصل که شخصیت های آن را حضرت رسول اکرم (صلوات الله علیه)، همسرانش و صحابی شناخته شده اش و حضرت جبرئیل (فرشته وحی) تشکیل می دهند.
این اقدام نابخردانه و کینه توزانه، با پاسخ قاطع و کوبندة امام خمینی(ره) مواجه شد. همان گونه که جهان، پیش از این نیز در برابر هتک حرمت به مقدسات دینی، خروش مقدس او را دیده بود.در این راستا، بسیاری از انسان های آزاده جهان، امام خمینی(ره) را همراهی کردند؛ اما بی گمان، همراهی و همدلی عملی را جوانی لبنانی الاصل به نام «مصطفی مازح» داشت.
مصطفی، در سومین روز از ماه محرم1347 هجری شمسی در گینه دیده به جهان گشود. از میان پنج پسر و دوازده دختر خانواده، مصطفی، کوچک ترین فرزند پسر بود و در ابتدای نوجوانی به دلیل اوضاع نه چندان مناسب اقتصادی، به همراه خانواده مجبور به ترک دیار و مهاجرت به شهر «آبیجان» پایتخت کشور ساحل عاج شده و در آن سکنی گزید. مصطفی در سال 1362 به لبنان سفر کرد؛ کشوری که در آن زمان، حدود یک سال از اشغال نظامی بخش های عمده ای از آن به دست اشغالگران صهیونیست می گذشت. مصطفی پس از صدور حکم تاریخی امام خمینی(ره) درباره واجب القتل بودن نویسنده مرتد و ناشران کتاب موهن آیات شیطانی، کمر به اجرای آن بست و پس از تهیه مقدمات لازم، بدون اطلاع همسر، خانواده و بستگان خویش به لندن سفر می کند تا به ندای «هل من ناصر» یگانه دوران پاسخ دهد.
او توانست مقادیر قابل توجهی از مواد منفجره را وارد هتل کند اما پس از مدتی عناصر امنیتی به او مشکوک می شوند و با محاصره اتاق، منجر به انفجار اتاق و شهادت وی می شوند. بقایای مطهر پیکرش، هشت ماه در انگلستان باقی ماند تا سرانجام به جنوب لبنان منتقل و در دوم رمضان 1369 شمسی در یکی از روستاهای جنوب لبنان به خاک سپرده شد.
مصطفی مازح در وصیت نامه اش با استفاده از کلماتی حماسی خطاب به امام خمینی نوشت: "هیچ کس تو را تنها نخواهد گذاشت... فرمایشات تو را در هر زمان و مکان اجرا خواهیم کرد. شجاعت تو را به یاد جهانیان خواهیم آورد و در روز برگزاری نماز در قدس شریف..."
بدین ترتیب که مصطفی مازح، عاشقانه دست از جان شست و برای انجام وظیفه، خود را آماده کرد. در وصیت نامه اش این عشق را ثابت کرد؛ چرا که ایشان را انسانی مؤمن، شجاع، مخلص برای اسلام و دوست داشتنی خطاب کرد که انقلاب اسلامی از افتخارات او بود. او سپس با استفاده از کلماتی حماسی خطاب به امام نوشت: «هیچ کس تو را تنها نخواهد گذاشت... فرمایشات تو را در هر زمان و مکان اجرا خواهیم کرد. شجاعت تو را به یاد جهانیان خواهیم آورد و در روز برگزاری نماز در قدس شریف... »
حال که سالها از شهادت مصطفی مازح گذشته ، برای زیارت مزار وی و هم کلام شدن با پدر و مادر پیرش عازم روستای «طیرفلسین» در جنوب لبنان و در نزدیکی مرز فلسطین اشغالی شدیم.
جایی که این پدر و مادر دلشکسته خانه ای در کنار باقی مانده پیکر تکه تکه شده فرزندشان بنا کردند تا از زائرین این شهید، پذیرایی کنند. مشروح گفتگوی ایرنا با پدر، مادر و برادر بزرگتر مصطفی مازح در پی می آید:
"محمود حسین مازح" پدر شهید مصطفی مازح درباره پسرش چنین می گوید: مصطفی در آفریقا به دنیا آمد و در مدارس آنجا به تحصیل پرداخت. او جوانی متدین ،با ایمان و متواضع بود و در ماه مبارک رمضان ترجیح می داد با کارگران خانه افطار کند و به همین دلیل همه او را دوست می داشتند.مصطفی در ساحل عاج به مدرسه رفت و در آنجا زبان فرانسه را فرا گرفت ولی برایش معلم گرفتم تا عربی را هم، یاد بگیرد. من در سال 1366 هـ ش تصمیم گرفتم به لبنان برگردم و در حالی که برادرانش در ساحل عاج ماندند، ما به لبنان برگشتیم. در آنجا ما برای مصطفی شناسنامه گینه ای گرفتیم و چون آن کشور مستعمره فرانسه بود، و مصطفی نیز متولد آنجا بود، برایش شناسنامه فرانسوی هم گرفتیم.

** چگونگی آشنایی با افکار امام از زبان مادر
مادر شهید مصطفی هم ادامه داد: با این که او کوچکترین فرزندم بود، برای من به مثابه یک دوست نزدیک و صمیمی به حساب می آمد.
وی پیرامون فعالیت های مذهبی فرزندش گفت: گروه های عرب مقیم در آفریقا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی فاصله زیادی با اسلام و تعالیم آن داشتند ولی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مصطفی با شرکت در مجامع دینی و گردهمایی مذهبی نسبت به فتاوی امام خمینی(ره) و امور دینی به فعالیت و بحث می پرداخت. از اینکه می دیدم فرزندم در راه اسلام فعالیت می کند احساس غرور می کردم.
مادر شهید افزود: علی رغم اینکه مکانی که در آن زندگی می کردیم ،دور از فضای مذهبی بود ولی مصطفی ذره ای از اسلام و تعالیم روح بخش آن فاصله نگرفت؛ وی همواره با فتوای امام خمینی(ره) و بیانات ایشان ارتباط نزدیک داشت. او عشق شدیدی به امام خمینی(ره) داشت و عکس های ایشان را در خانه نصب کرده بود و از مقلدین سرسخت ایشان به شمار می رفت.
مادر شهید درباره چگونگی آشنایی مصطفی با اندیشه امام خمینی(ره) گفت: آشنایی مصطفی با اندیشه امام خمینی(ره) از طریق دوستان وی و مطالعه آثار امام خمینی(ره) بود و هنگامی که انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید، او به دقت همه مسایل انقلاب را دنبال می کرد.
هنگامی که او از رحلت امام خمینی(ره) مطلع شد، غم شدیدی وجود او را فرا گرفت و بعد از گذشت دو ماه از رحلت ایشان او نیز نتوانست فراق یار را تحمل کند و در راه تحقق دستور امام به شهادت رسید.هنگامی که امام فوت کرد، مصطفی احساس خاصی داشت. همواره علاقه مند بود تا در راه او قدم بردارد.

** آیا مازح با امام دیدار کرده بود؟
پدر شهید ادامه داد: هنگامی که امام خمینی(ره) حکم مرتد بودن سلمان رشدی صاحب کتاب آیات شیطانی را صادر کرد او از اولین کسانی بود که نسبت به پیاده کردن این حکم اعلام آمادگی کرد.
وی در پاسخ به این سئوال که مصطفی در سفرهای خود به ایران با امام خمینی (ره) دیدار داشت یا نه گفت: ما از سفر های او به ایران از طریق عکسهایش اطلاع پیدا می کردیم، ولی خود وی در این خصوص چیزی به ما نگفته بود.
وی پیرامون عملیات شهید مصطفی مازح گفت : ما از این مساله آگاهی نداشتیم او همواره می گفت کسی که سلمان رشدی را به قتل برساند حتما در زمره شهیدان قرار می گیرد و هنگامی که به شهادت رسید ما مطلع شدیم که او از مدتها قبل برای قتل سلمان رشدی نقشه هایی طراحی کرده بود.
پدر شهید پیرامون عضویت پسرش در حزب الله لبنان گفت: او جزو گروهی از جوانان مسلمانی بود که در رکاب امام خمینی بودند و این فکر او را به سوی حزب الله نیز کشاند. پس از فتوای امام ، مصطفی چون شناسنامه فرانسوی داشته با این گمان که به راحتی می تواند به اروپا برود.دست به این عملیات زد.او چند روز مانده به به سال نو قمری به ما گفت که به بیروت می رود و بعد از او خبری نشد.با دوستانش که تماس گرفتیم، آنها هم اظهار بی اطلاعی کردند، البته بعداً فهمیدم که آن مدت را برای دیدن آموزش نظامی و آشنایی با سلاح مواد منفجره به منطقه "جبل صافی" رفته بوده است. ما هم در اینجا شدیداً پیگیر بودیم که کجا رفته است. مدتی بعد روزنامه های انگلستان هم خبر دادند که جوان عربی به نام مصطفی محمود مازح دست به یک عملیات انتحاری در آن کشور زده است.

** آزار و اذیت خانواده مصطفی پس از عملیات استشهادی
پدر شهید مصطفی درباره آزار و اذیت اعضای خانواده مصطفی از سوی دستگاه های اطلاعاتی کشورهای غربی بعد از شهادت فرزندش گفت: بعد از شهادت مصطفی سازمان اطلاعات فرانسه و انگلیس ما را مورد بازجویی قرار دادند. آنها به بهانه گذرنامه فرانسوی مصطفی و مکان انجام عملیات که لندن بود، تحقیقات گسترده ای از ما کردند.
وی ادامه داد: سازمان مبارزه با تروریسیم فرانسه با تحت فشار قرار دادن انگلیس که مسئولیت عملیات را متوجه آنها کرده بود ،دست به یک سری تحقیقات زدند و وقتی از عدم آگاهی ما نسبت به عملیات اطمینان حاصل کردند، از ما خواستند که اعلام کنیم گذرنامه فرانسوی مصطفی جعلی است تا بدین وسیله بار مسئولیت از گردنشان برداشته شود ولی ما درخواست آنها را نپذیرفتیم. وقتی خود مقامات فرانسوی به قانونی بودن گذرنامه اعتراف دارند چگونه ممکن بود ما آن را جعلی اعلام می کردیم.
"علی مازح" برادر شهید مازح نیز پیرامون فشارها و تنگناهای سازمان های اطلاعاتی اروپا ،امریکا و فرانسه علیه خانواده شهید مازح گفت: چندی پیش برای انجام کاری به مغرب سفر کرده بودم و درهنگام برگشت به آفریقا مورد بازجویی افراد اطلاعاتی مغرب قرار گرفتم.
وی ادامه داد: فرزندان ما نیز هنوز در آمریکا از سوی نیروهای اطلاعاتی مورد آزار و اذیت قرار می گیرند و خانواده مصطفی حالتی از رعب و وحشت را به جان این دستگاه ها انداخته است؛ آنها فکر می کنند ما از جزئیات عملیات مصطفی با خبر بودیم در حالی ما اصلا از این عملیات آگاهی نداشتیم.

**اقدام مصطفی به روایت برادر
برادر شهید در پاسخ به چگونگی آگاهی از جزئیات عملیات شهید مصطفی گفت: ما جزئیات عملیات برادرم را از طریق رسانه های خبری شنیدیم. رسانه ها از انفجار شدیدی در هتل اقامت سلمان رشدی خبر دادند و ما نمی دانستیم که مصطفی در این عملیات شرکت کرده است.
وی ادامه داد: مصطفی توانست با همکاری یکی از کارگران هتل به تاریخ دقیق رفت و آمد سلمان رشدی به هتل آگاهی یابد و اتاقی کنار اتاق سلمان رشدی برای انجام عملیات انتخاب کند اما سلمان رشدی متأسفانه از این عملیات جان سالم بدر برد. گویا همان کارگر هتل که مصطفی از او درباره رفت و آمدهای سلمان رشدی سوال می کند، به دستگاه های اطلاعاتی انگلستان خبر می دهد که یک جوان عرب اینجا درباره سلمان رشدی سوال می کند. آن گونه که می گویند قرار بوده که روز سوم اقامت مصطفی در هتل عملیات انجام شود اما قبل از آن عملیات لو رفته و انفجاری در اتاق مصطفی رخ می دهد که به شهادت خود او می انجامد.
برادر شهید در پاسخ به این سئوال که آیا شما یا دوستان مصطفی از طرح عملیات آگاهی داشتید گفت: جزئیات این عملیات بطور کامل محرمانه بود و ما و حتی دوستان مصطفی از این عملیات آگاهی نداشتیم.
وی ادامه داد: مصطفی جوانی بود که برای دنیا زندگی نمی کرد و آخرت برای او از اهمیت زیادی برخوردار بود. او همیشه می گفت اگر قرار است انسان 20 سال یا 80 سال زندگی کند بالاخره در نهایت، مرگ در انتظار اوست پس چه بهتر که دوران جوانی را در خدمت به اسلام سپری کند و در راه اهل بیت(ع) و اسلام به شهادت برسد.
علی مازح درباره چگونگی تصمیم برادرش برای انجام این عملیات گفت: هنگامی که مصطفی تصمیم به سفر به لبنان گرفت با مخالفت خانواده مواجه شد، ولی با اصرار زیاد توانست موافقت آنها را جلب کند و سرانجام به لبنان آمد. او در جنوب لبنان ساکن شد و بعد ازگذشت دو سال توسط یکی از دوستانش مطلع شدیم وی به آفریقا و از آنجا به سوی لندن سفر کرده است.

** پیکر مصطفی چگونه به لبنان بازگشت
پدر شهید مصطفی مازح در ادامه مصاحبه خود با "ایرنا" پیرامون چگونگی دریافت پیکر فرزند شهیدش گفت: بعد از پایان عملیات پیکر وی در انگلیس باقی ماند و سرانجام بعد از همکاری وزارت امور خارجه لبنان و سفارت آفریقا در لندن پیکر وی بعد از 8 ماه به لبنان رسید.
وی درباره احساس خود بعد از اطلاع از دست داشتن پسرش در عملیات ترور سلمان رشدی گفت: در واقع از این که این عملیات به سرانجام و هدف اصلی خود نرسید،خیلی ناراحت شدم.
پدر شهید ادامه داد: اگر مصطفی ما را در جریان عملیات هم می گذاشت، هرگز مانع سفر وی نمی شدیم. او راه خود را در حمایت از اسلام محمدی و شهادت در راه اهل بیت (ع) انتخاب کرده بود.

** خواب مادر قبل از شهادت فرزند
مادر شهید درباره خواب هایی که قبل از شهادت پسرش دیده است گفت: یک ماه قبل از شهادت مصطفی خواب دیدم که من مشغول حفر قبری برای او هستنم ولی جای آن مناسب نبود و یک شخصی آمد و جای مناسب قبر را به من نشان داد و درست بعد از گذشت یک ماه پیکر پسرم را در جای مورد نظر خاک کردم.
پدر شهید ادامه ادامه داد: با اینکه از زمان شهادت پسرم بیست سال می گذرد ولی هنوز خواب او را می بینم.
وی در پایان مصاحبه گفت: بعد از شهادت پسرم، ما به ایران دعوت شدیم و از تعامل ایرانی ها و حسن رفتار آنها نسبت به خود احساس غرور کردیم و از این که در شمار خانواده شهدا قرار گرفیتم ، افتخار می کنیم. ما هم چنین آیت الله "خامنه ای" رهبر معظم انقلاب اسلامی را زیارت و با "محمود احمدی نژاد" رییس جمهوری اسلامی ایران ملاقات کردیم.

**وصیت نامه شهید "مصطفی مازح"
بسم الله الرحمن الرحیم
تسلیت عرض می کنم به اسلام. به رزمندگان اسلام. به مردم مظلوم مستضعف. به مجاهدان در ایران و افغانستان در لبنان و فلسطین و به هر انسانی که در راه حق الهی مجاهدت می کند.
تسلیت عرض می کنم به زنان و مردان و کودکان. آنان که بزرگترین خسارت تاریخ بر آنها وارد شده، ‌خسارت عظیمی است. خسارتی پر از اندوه و حسرت. خسارتی که از زمان دوازده امام نوشته شده است.
صبر پیامبران رفت… این انسان مومن، شجاع، مخلص برای اسلام ، مخلص برای مردم خود و کسی که به ضمیر خود وفادار بود.
آری پدر؛ ‌این انقلاب از افتخارات او بود. این امام دوست داشتنی. خمینی بزرگ رحمت و رضوان خدا بر او باد…
آری؛ ‌آسمان هنوز برای این رهبر مخلص اشک می ریزد. ملائکه در سوگ این امام ضجه و فریاد می کنند… هرگز تو را فراموش نخواهیم کرد… همانا خورشید در آن روز خجالت زده شد و طلوع نکرد و ماه نیز ذوب خواهد شد… مردگان راه را برای تو باز خواهند کرد.
هیچ کس زندگی نخواهد کرد… هرگز هیچ کس نخواهد خندید… و هرگز هیچ کس تو را تنها نخواهد گذاشت… هرگز روزهای مقدس زندگی با تو را فراموش نخواهیم کرد… فرمایشات تو را در هر زمان و مکان اجرا خواهیم کرد… شجاعت تو را در هر زمان در برابر دشمنان به یاد خواهیم آورد. در روز برگزاری نماز در قدس شریف، تو را به یاد جهانیان خواهیم آورد.
با یاد تو هر دولت و مرامی را که مقابل اسلام بایستد، ‌نابود خواهیم کرد. سعادتمندند کسانی که تو را شناختند… سعادتمندند کسانی که از راه تو پیروی کردند. سعادتمندند کسانی که به کلام تو گوش فرا دادند. و سعادتمندند کسانی که به نام جمهوری اسلامی شما پرچم اسلام را برافراشتند. ای امام عزیز … همانا من با تو پیمان می بندم که همیشه در راه روشن تو خواهم بود و تحت اوامر نائب بر حقت سید علی خامنه ای، بر این راه روشن باقی خواهم ماند.
فرمایشات او فرمایشات تو خواهد بود. فکر و اندیشه او همان فکر و اندیشه تو و نظرات او همان نظرات تو خواهد بود. به درستی که تو شجاعت را به او آموختی و ما الان سرباز او هستیم، ‌همانگونه که امر فرمودی. باقی خواهیم ماند بر این جمهوری اسلامی،‌ جمهوری اسلامی والایی که برای حضرت مهدی (عج)‌ ولی عصر زمان است. ای امام مهدی… آه ای آقای من، ‌ای فریادرس و نجات دهنده من. آیا نمی بینی که چه حوادثی رخ می دهد… شهدایی که بر زمین می افتند.
همانا دشمنانمان در حال آماده باش کامل هستند و نفرین خدایی زیاد شده است. و خسارت بزرگی که گمان می کردیم. تا چه زمانی ای آقای من. تا چه زمانی می توانیم در برابر دشمن ستمگر بایستیم.
العجل… العجل… ای نجات دهنده ما… بر ما رحم نما و به فریادمان رس.



کلمات کلیدی : شهدا

:: برچسب‌ها:

نویسنده : آدینه
تاریخ : 91/3/29:: 5:29 عصر
شهید مصطفی مازح

آن روزها که ما ، در ایران در سوگ رهبر خود می سوختیم و بر سینه و سر می کوفتیم، آن ایام که در بخشهایی از لبنان جنگهای داخلی مسلمان و غیر مسلمان ـ و حتی مسلمان و مسلمان ـ جریان داشت و همه چیز در شلیک گلوله خلاصه می شد، جوانی دلسوخته که داغ امام بر سینه اش سنگینی می کرد، بر آن شد تا با اقدامی مهم، هم اطاعت خویش از ولی امر و امامش را ثابت کند و هم خود به امام و مرادش بپیوندد.

طلبه شهید مصطفی مازح

تاریخ ولادت سوم محرم 1347 هجری شمسی

تاریخ شهادت 1368 هجری شمسی

در شهر کوناکری پایتخت آفریقای جنوبی متولد شد در خانواده ای محروم . بعلت فقر مجبور به مهاجرت به

ساحل عاج و آنجا با عقائد اسلام آشنا شد . علاقه بسیاری به حضرت امام (ره) داشت .در سال 1362 به لبنان سفر می کند . چندی بعد با دختر مومنه ای از جبل العامل عقد زناشویی می بندد . اما این عقد هرگز به ازدواج نمی انجامد چرا که شهید مازح پس از صدور حکم تاریخی حضرت امام (ره) در خصوص ارتداد و وجوب قتل این نویسنده مزدور شخصا کمر به اجرای آن بسته و پس از تهیه مقدمات لازم با همسر و خانواده و وابستگان خویش وداع و به لندن مهاجرت می کند . تشابه ظاهری این شهید عزیز به غربی ها و تسلط کامل به زبان انگلیسی . دو عامل اصلی فریب خوردن مزدوران آموزش دیده دستگاه عریض و طویل امنیتی و حفاظتی انگلیسی می شود و نهایتا مصطفی به طبقه دوم ساختمان محل اختفای سلمان رشدی مرتد نفوذ می کند با توجه به اینکه سلمان رشدی در طبقه سوم ساختمان بود مصطفی خود را آماده اجرای عملیات می نماید . مقادیر زیادی ماده شدید النفجار سی – چهار را به خود بسته و روی آنها لباس معمولی خود را بر تن می کند به سمت طبقه فوقانی عازم می شود . اما گرمای موجود در ساختمان و حرارت ناشی از پوشش و تحرک زیاد مصطفی موجب عمل نمودن زودتر از موعد چاشنی و انفجار مواد منفجره قبل از رسیدن وی به رشدی مرتد می گردد .

هر چند به ظاهر افتخار نابودشدن عنصر خبیث دست پرورده نصیب مصطفی مازح نگردید اما خداوند بهترین و کاملترین مزد و پاداش وعده داده شده خود یعنی شهادت را به وی عطا فرمود . بقایای پیکر مطهر مصطفی هشت ماه در انگلستان باقی ماند تا سرانجام به جنوب لبنان منتقل گشت و در دوم رمضان 1369 هجری شمسی در یک از روستاهای جنوب لبنان دفن شد و حال گنبد کوچک بارگاهش و مزارش دارالشفای عاشقان وعارفان است .

                                 گر عشق نباشد به چه کار آید دل

نیست بر لوح دلم جزالف قامت دوست                به جز این حرف دگر یاد نداد استادم

در مسلخ عشق جز نکو را نکشند                      روبه صفتان زشت خود را نکشند

گر عاشق صادقی ز مردن مهراس                      مردار بود هر آنکه او را نکشند



کلمات کلیدی : شهدا

:: برچسب‌ها:

نویسنده : آدینه
تاریخ : 91/3/29:: 5:27 عصر
شهیدی 13 ساله

بار خدایا از کارهایی که کرده ام به تو پناه می برم از جمله :
از این که حسد کردم...
از این که تظاهر به مطلبی کردم که اصلاً نمی دانستم...
از این که زیبایی قلمم را به رخ کسی کشیدم....
از این که در غذا خوردن به یاد فقیران نبودم....
از این که مرگ را فراموش کردم....
از این که در راهت سستی و تنبلی کردم....
از این که عفت زبانم را به لغات بیهوده آلودم.....
از این که در سطح پایین ترین افراد جامعه زندگی نکردم....
از این که منتظر بودم تا دیگران به من سلام کنند....
از این که شب بهر نماز شب بیدار نشدم....
از این که دیگران را به کسی خنداندم، غافل از این که خود خنده دارتر از همه هستم....
از این که لحظه ای به ابدی بودن دنیا و تجملاتش فکر کردم....
از این که در مقابل متکبرها، متکبرترین و در مقابل اشخاص متواضع، متواضع تر نبودم....
از این که شکمم سیر بود و یاد گرسنگان نبودم....
از این که زبانم گفت بفرمایید ولی دلم گفت نفرمایید.
از این که نشان دادم کاره ای هستم، خدا کند که پست و مقام پستمان نکند....
از این که ایمانم به بنده ات بیشتر از ایمانم به تو بود....
از این که منتظر تعریف و تمجید دیگران بودم، غافل از این که تو بهتر از دیگران می نویسی و با حافظه تری.....
از این که در سخن گفتن و راه رفتن ادای دیگران را درآوردم....
از این که پولی بخشیدم و دلم خواست از من تشکر کنند....
از این که از گفتن مطالب غیر لازم خودداری نکردم و پرحرفی کردم....
از این که کاری را که باید فی سبیل الله می کردم نفع شخصی مصلحت یا رضایت دیگران را نیز در نظر داشتم....
از این که نماز را بی معنی خواندم و حواسم جای دیگری بود، در نتیجه دچار شک در نماز شدم....
از این که بی دلیل خندیدم و کمتر سعی کردم جدی باشم و یا هر کسی را مسخره کردم....
از این که " خدا می بیند " را در همه کارهایم دخالت ندادم....
از این که کسی صدایم زد اما من خودم را از روی ترس و یا جهل، یا حسد و یا ... به نشنیدن زدم....
از ...... 



کلمات کلیدی : شهدا

:: برچسب‌ها:

نویسنده : آدینه
تاریخ : 91/3/29:: 5:19 عصر