سفارش تبلیغ
صبا ویژن



[ و فرمود : ] دوستان خدا آنانند که به درون دنیا نگریستند ، هنگامى که مردم برون آن را دیدند ، و به فرداى آن پرداختند آنگاه که مردم خود را سرگرم امروز آن ساختند ، پس آنچه را از دنیا ترسیدند آنان را بمیراند ، میراندند ، و آن را که دانستند به زودى رهاشان خواهد کرد راندند و بهره‏گیرى فراوان دیگران را از جهان خوار شمردند ، و دست یافتنشان را بر نعمت دنیا ، از دست دادن آن خواندند . دشمن آنند که مردم با آن آشتى کرده‏اند . و با آنچه مردم با آن دشمنند در آشتى به سر برده‏اند . کتاب خدا به آنان دانسته شد و آنان به کتاب خدا دانایند . کتاب به آنان برپاست و آنان به کتاب برپایند . بیش از آنچه بدان امید بسته‏اند ، در دیده نمى‏آرند . و جز از آنچه از آن مى‏ترسند از چیزى بیم ندارند . [نهج البلاغه]

هوالمحیط

 

هو المحیط
 
 
توی سنگرکوچک کمین حوصله مان سررفته بود
همانطورکه تنگا تنگ وروبروی هم نشسته بودیم زانوهایمان به هم چسبیده بود گفتم
 گل یا پوچ؟

لبخندزد سرش را تکان داد
هسته های آلبالو توی قوطی کمپوت را نشان دادم گفتم
 اول تو
سخت مشغول بازی بودیم، بیشترمن برنده بودم تا او 
 خمپاره شصت با نامردی تمام کنارسنگرنشست

 دود وخاک که رفت حمید سرش رابه گونی سنگرگذاشته بود چشمانش بسته بود
خطی خون از زیرموهایش روی صورتش کشیده شده بود

Inline image 1

گریان دستانش را دردست گرفتم انگشتانش بازشد
رمز برنده شدنم را فهمیدم
کف هردو دستش هسته آلبالویی بود
.........

من بازنده بودم
نوشته محمدحسن ابوحمزه


کلمات کلیدی :

:: برچسب‌ها:

نویسنده : آدینه
تاریخ : 91/5/12:: 3:43 صبح